مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زهـرا مـحـلّ جـلـوۀ الـلـه اکـبـر اسـت آئـیـنـۀ تــمــام نــمـای پـیــمـبــر اسـت کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول زهـرا عـطـیّه، اُمّ اَبـیها و کـوثـر است هرگز کسی به مرتـبهاش پی نمیبـرد از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر مدحش به هر زبان بشود نامکرر است توحید بی ولایت او غیر شرک نیست اصلاً ولای فـاطمه تـوحـیـد آور است سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس ذات نـماز مشـتـقِ انـوار حـیـدر است زهرا که انـبـیـاء متـوسّـل به او شوند حـتـماً مقامـش از همۀ انبـیـا سر است احـمـد بـرای دیـدن او اذن مـیگـرفت جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است مـثـل قـیـامت است قـیامـش کـنـار در این ابـتـدای قـائـلـۀ روز محـشر است از آتـشی که بـر در او شعـلـه ور شده در خون و اشک مردم دیده شناور است در را شکست دشمن و رویش خراب کرد از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت از بس که ردّ ضربۀ آن، زخم پرور است از داغ فـاطـمـه دل سنگ آب میشود اما حسین جنس غمش جور دیگر است در قـتـلگـاه تـیزی مـسـمار دشـنـه شد آن دشنهای که روی سپیدی حنجر است زیـنـب بـیـا و مـادر ما را کـمک بـده در قتلگاه این که فتاده است مادر است |